*درخواستی*
*پیشنهادی*
من هنوز نمیتونم تو رو از ذهنم پاک کنم
مثل یک احمق توی تنهایی به خودم میپیچم
از هر کلمه ای که میخوای بگی میترسم
دلم برات تنگ شده
بعضی وقتها یادم میره نقاب خوب بودنمو بزارم
هر کسیو ملاقات میکنم
بهت عادت کردم میدونم قراره همه چیمو از دست بدم
تو حالت خوبه؟
چطوری؟
فکر نمیکنم بتونم خوب بشم
تو اینجا نیستی
من تنها درون قلعه ای از حسرت گیر افتادم
من حتی نمیدونستم این جدایی بهم نزدیگه
من حتی نمیدونستم عشق چیه
من...
وقتمون تموم شده
فکر نمیکنم دیگه برگردی
بعد از مدتی
خیال پردازی هایی که هیچوقت اتفاق نمی افتن
از تو
بهم دلداری میده
تو حالت خوبه؟
چطوری؟
فکر نمیکنم بتونم خوب بشم
تو اینجا نیستی
من تنها درون قلعه ای از حسرت گیر افتادم
من حتی نمیدونستم این جدایی بهم نزدیگه
من حتی نمیدونستم عشق چیه
من...
